در این مدت اتفاقای زیادی افتاده . قبلش باید بگم که همه عزیزانی که کامنت گذاشتین . گم نشده ولی الان فرصت جواب دادن ندارم . ممنونم که اینقدر مهربونید . فکرشم نمیکردم آدما این جا رو بخونن شماها زهر حرفای آدمای عوضی رو خنثی میکنید ❤️❤️
با میم حرف زدم و چیزی حل نشد راستش . همچنان در جای سابقیم . فقط اینکه میم داره اسباب کشی میکنه . چون خواهرش قراره بیاد تهران و پیشش زندگی کنه. اینطوری دیگه لازم نیست برگرده از این بابت خوشحالم . ولی اومدن خواهرش ( که زین پس بهش میگیم نون ) یعنی من دیگه نمیتونم مثل سابق برم اونجا ! به هرحال این چند روز در بدو بدوی اسباب کشی هستیم . وقتایی که یهو ساکت میشه و تو خودش فرو میره و میدونم داره به مادرش فکر میکنه خیلی برام سخته . چون عملا هیچ کاری براش از دستم برنمیاد . همچنان با دوست صمیمی بحث دارم سر این قضیه . نمیدونم قراره چی بشه ولی از وقتی فهمیدم برنمیگرده شهرشون اعصابم آروم شده!
ولی ,خواهرش ,قراره ,چون ,میکنه ,اسباب ,اسباب کشی ,که یهو ,یهو ساکت ,وقتایی که ,ساکت میشه
درباره این سایت